پس از گذشت چهارماه از خیزش اعتراضی علیه جمهوری اسلامی و پیوند آن با اعتصاب بازاریان و کارکنان واحدهای صنعتی به ویژه نفت و فولاد این انقلاب ملی اکنون به نقطهای رسیده که ریزشها در بدنه نظام سردرگم شده شدت گرفته و ترس مردم در حال از بین رفتن است اما همچنان ماشین کشتار و اعدام جمهوری اسلامی در حرکت است.
سازمان عفو بینالملل روز جمعه ۲۶ آذرماه در بیانیهای هشدار داد بر اساس مستنداتی که این سازمان در دست دارد، دستکم ۲۶ نفر از بازداشتشدگان اعتراضات سه ماه گذشته با خطر اعدام روبرو هستند. قوه قضاییه طی روزهای گذشته حکم اعدام دو معترض را اجرا کرده است.
سازمان عفو بینالملل گفته است پس از «اعدام خودسرانه» محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد که در پی «دادگاههای نمایشی» انجام شد، اکنون دستکم ۲۶ تن از دیگر بازداشتشدگان اعتراضات سراسری با خطر «اعدام» روبرو هستند.
اما جمهوری اسلامی همچنان به مانند فردای اعدام امرای لشکری و کشوری نظام پهلوی در سال های۵۷، ۵۸، ۱۳۵۹، اعدام ۱۲۱ افسر ارتش ایران، کشتار دهه ۶۰، قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه و جنبش سبز میخواهد دوباره اوضاع را با نفرت پراکنی سیستماتیک برای نسل کشی عادیسازی کرده و با وادار کردن مردم به فراموشی دوباره بر مسند قدرت تکیه بزند.
سازمان حقوق بشر ایران با اعلام اینکه دستکم ۴۷۶ نفر در خیزش انقلابی کشته شده اند گفت صد نفر از بازداشتی ها در خطر اعدام هستند
جمهوری اسلامی با جناحین فاسد، سرکوبگر و غارتگرش همان راهی را میپیماید که از سال ۵۷ پیموده و حالا شمشیر خود را از رو بسته است. حتی ترانه علیدوستی بازیگر سرشناس سینما عافیتطلبی را کنار گذاشت، سکوت نکرد و نخواست حقیقت را قربانی مصلحت کند، او نه تنها با رستاخیز ملت ایران همراه شد بلکه به قتل حکومتی محسن شکاری، اعدام و ستاندن جان مظلوم و «خونخواری» رژیم اعتراض کرد.
محسن شکاری جوان ۲۳ ساله اهل تهران را به خاطر بستن خیابان و ایراد جرح به یک بسیجی اعدام کردند، او تنها نانآور خانوادهاش بود که در طول مدت بازداشت تنها یک بار، آن هم شب قبل از اعدام، به خانوادهاش اجازه دادند با او ملاقات کنند.
حمیدرضا رهنورد جوان معترض ۲۳ ساله مشهدی بود که پس از محسن شکاری اعدام شد. پیش از اعدام، فیلم وصیت او را پخش کردند که در آستانه اعدام خود آرزوی شادی مردم را داشت، انتشار این فیلم، بجای تخریب چهره وی، قهرمانی او را برای مردمی اثبات کردند که نگاه دیگری به حاکمیت و تشیع دارند، او را با دستان شکسته به مسلخ اعدام بردند و با شعف از او فیلم گرفتند که گفت برایش قرآن نخوانند، سپس از اعدام وی خوشحال شدند، به یکدیگر تبریک گفتند و نمک به زخم مردم پاشیدند.
عکس مهرداد ملک ۱۷ ساله که توسط ماموران در جریان اعتراضات کشته شد
مسئولان جمهوری اسلامی در کنار ترور، ربودن، تهدید و احضار مخالفان، با به ابتذال کشیدن مفاهیم و ارزشها به نام قرآن، به معترضان حکم محاربه میدهند، کشتن مردم را مثل آب خوردن میدانند و با لبخند از کشتار مردم حرف میزنند و به دروغ ادعا میکنند که نکشتهاند، باور کردنی نیست اما حتی تاوان بوق زدن یک شهروند را با شلیک گلوله پاسخ میدهند.
این شتاب باورنکردنی کشتار معترضان در خیابانها و اعدامهای سریع و شتابزده نه تنها ترس و ارعاب تولید نمیکند بلکه خشم و نفرت قشر خاکستری و خانوادههای غیرسیاسی را هم برانگیخته است، آنها هم به رخدادهای جانسوز نظیر اخبار کشته شدگان، زندانیان سیاسی، بازداشتهای گسترده و احتمال اعدام معترضان به شدت حساس شدهاند.
جمهوری اسلامی به عنوان نظام مذهبی انحصارطلب جنایتکار و تروریست که با بودجههای عظیم برای پیشرفت در فضا، فیزیک، موشک، نیروهای مسلح و تقویت سرویسهای اطلاعاتی به دنبال ساختن بمب اتم هم هست تا با خیال آسودهتر بکشد و تخریب کند، ۴۳ سال است که شهروند ایرانی، پاسپورت ایرانی، پول ایرانی، اقتصاد و اعتبار ایرانی را ذلیل و خوار کرده است. به بهای هزاران جان و هزاران تخریب، هر اعتراض کوچک و بزرگی را به دشمن نسبت میدهند و حاضر نیستند به اشتباهات خود اعتراف کنند. در پی هر اعتراضی یا میخواهند معترضان را قانع کنند یا با تهدیدهای تند و تیز علیه آنها، ضعف و سستی خود را در حل مشکلات بپوشانند ولی فقرو بیکاری فزاینده، سقوط ارزش پول ملی، شکاف عمیق بین مردم و حاکمیت و فروپاشی اقتصادی آنچنان مردم خشمگین را پر از نفرت کرده تا عزم خود را جزم کردهاند تا بساط جمهوری اسلامی این مانع اصلی دستیابی به آزادی، رفاه، دموکراسی و پیشرفت را برچینند.
مهسا امینی (فرانس پرس)
از سوی دیگر اصلاح طلبان تبهکار حکومتی که به دلیل بن بست فکری و عملی به انکار واقعیات روی آوردهاند تلاش میکنند با سلب عاملیت از مردم معترض و فروکاستن انقلاب مردم به «تحریکات رسانهای» گفتمان سیاسی را آرام جلوه دهند، آنها در یک آرزوی متوهمانه برای سهم گیری از قدرت و ثروت میخواهند دوباره به میدان بیایند و در بین یک انتخاب بد و بدتر، قوه مجریه، مجلس و شورای شهر را در اختیار بگیرند، درحالیکه نمیدانند دیگر نه حکومت و نه مردم این فرصت را به آنها نمیدهند.
با گذشت چهارماه از خیزش اعتراضی مردم ایران همچنان اینترنت به صورت دیوانه واری مدام قطع و وصل میشود، حتی دسترسی به سایتهای داخلی هم ممکن نیست، سانسور و فیلترینگ جایگزین آزادی بیان و رسانه شده است.
ازسوی دیگر در بخش اقتصادی، پول ملی ایران کم کم به بیارزشترین پول جهان تبدیل میشود. از آذر ۹۶ تاکنون قیمت ارز نزدیک به ۱۰ برابر افزایش داشته است. البته این افزایش شبیخون گرانیها میزان قدرت خرید مردم را به مرحله سقوط رسانده است. هر دلار به ۴۰ هزار تومان و یورو نزدیک ۴۲ هزار تومان رسیده است، درحالی که طی روزهای گذشته ریال به پایینترین حد ارزش خود در طول تاریخ رسیده است، ابراهیم رئیسی، رئیس دولت سیزدهم مدعی شده که جمهوری اسلامی در حال «پیشرفت» است.
دلار ۴۰ هزار تومان یعنی فروپاشی بنیان خانوادهها و حکومت و این در حالی است که دولت و مجلس شورای اسلامی سوار بر قطار «پیشرفتی» که ابراهیم رئیسی از آن دم میزند به سمت ناکجا آباد میتازند. این «پیشرفت» هرگز نتوانسته جلوی گرانی افسار گسیخته و باورنکردنی قیمت مواد غذایی، طلا، سکه، دلار، کالاها و خدمات عمومی مردم که از مرز کمرشکنی گذشته و به نابودی معیشت مردم رسیده را بگیرد. شبیخون تازه گرانیها آنچنان به طرز فزایندهای شدت گرفته که یک شانه تخممرغ به۱۰۰هزار تومان و هر کیلو مرغ به۹۰هزار تومان رسیده است.
نبود دارو، ارائه داروهای فاسد و تاریخ مصرف گذشته، مافیای دارو، افزایش قیمتهای سرسام آور دارو و حساب نکردن داروها با بیمه از سوی داروخانهها بخاطر عدم تسویه حساب بیمهها و افزایش هزینه پزشکی مردم را سردرگم و بسیار خشمگین کرده است، حتی داروهای ساده سرماخوردگی کودکان هم کمیاب شده است.
در مقابل رسانههای اصولگرا که در مقابل افزایش انفجاری نرخ ارز و مسکن و. . سکوت کردهاند بدون توجه به بیکاری گسترده، خشکسالی، آلودگی هوا و محیط زیست نابود شده، ترافیک گره خورده و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و بانکها از قطار خیالی «پیشرفت» سخن میگویند و شعور مردم را مثل سفرههای خالیشان به تمسخر میگیرند.
مردم به تنگ آمده از ناکارآمدی حاکمیتی که سالهاست وعده شغل و رفاه میدهد صبح تا شب کار میکنند تا آنقدر بخورند تا زنده بمانند تا اجاره و قبوض آب و برق و گاز خود را بپردازند و وقت مداخله در سیاست نداشته باشند. مردمی که لباسهای کهنه و نخ نما شده خود را به خاطر فقر دور نمیاندازند.
تحلیلگران معتقدند سقوط مالی نظام، عدم موفقیت حاکمیت در حل بحران فقر و بیکاری، افزایش آسیبهای اجتماعی، گرانیهای فزاینده، انسداد کامل سیاسی و اجتماعی، خشم از عدم شایسته سالاری و ارجحیت خودیهای ناشایسته به زودی آنچنان نارضایتی ایجاد میکند که حاکمیت دیگر توانی برای برون رفت از این بنبست تاریخی نخواهدداشت.
درآبان۹۸ زخمی ناسوری که لحظه به لحظه عمیقتر میشود، گماشتگان نیروی سرکوب جمهوری اسلامی در کمال خونسردی گفتند «هم به پا زدیم و هم به سر» جان ۱۵۰۰ تن از شهروندان ایرانی را گرفتند. در آن زمان خواستند قیمت بنزین را واقعی کنند ولی نرخ آن به شدت غیر واقعی باقی ماند. از آبان۹۸ قشر فرودستی که فقر را برنتابیدند خواستند صدای درد و رنجشان شنیده شود.
مجلس شورای اسلامی نیز که شهروندان ایرانی را دچار مرگ تدریجی کرده است به جای ارائه یک برنامه راهبردی منسجم در قبال بحرانهای پیش رو نه تنها جلوی این فروپاشی را نمیگیرد بلکه با پوشش «جراحی اقتصادی» که به آن افتخار هم میکند کمر به فقیر سازی بیشتر مردم بسته است.